کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

کیمیای زندگی ما

و حس زیبای دوباره مادر شدن

امروز 18 مهرماه 1391 دوباره یه روز خیلیییییییییییییییییییی متفاوت تو زندگیم شد....یه روزی که شیرینیش را قبلا" فقط یه بارچشیده بودم.....20 اردیبهشت 1387....اون روزی که اون دو تا خط صورتی خیلی خیلی دوست داشتنی را دیدم و اون جواب مثبت تو برگه آزمایشم را... http://kimia1387.niniweblog.com/post16.php و امروز دوباره همون خطها را دیدم و همون جواب را و دوباره همون اشکهای شادی از چشمانم جاری شدند و مهمتر از همه دوباره در "شکر کردن خدا "به معنی واقعی کلمه درمانده شدم..... دیروز تولد مهردادم بود...همسر عزیزم. ولی من سخت سرما خورده ام و کل چند روز گذشته را تو خواب و بیماری بودم واسه همین هیچ کار خاصی برای عزیزترینم نتونستم بکنم تا همین امروز که می تو...
27 دی 1391

آموزش مفاهیم ریاضیات- مفهوم چگالی

 کاملا" بدون شرح و فقط به روایت تصویر..... یه بازی خیلی جدید و خلاقانه و نتیجه دار برای آموزش مفاهیم "سبک" "سنگین" و در نهایت چگالی..... با تشکر از دوست خیلی خوبم "مسیحا" جون که مثل همیشه ایده های بی نظیری ارائه می دهند. نکات قابل توجه: 1)قبل از شروع بازی گذاشتم کیمیا حسابی آب بازی کنه. 2)اون سفره یه بار مصرف زیر تشت یادتون نره....اگه احیانا اتفاقی افتاد و تشت برگشت زندگیتون را اب نمی بره...حالا از ما گفتن 3)ما تو این بازی همونجور که معلومه از هرچیزی که دورو برمون بود استفاده کردیم.....کیمیا را فرستادم اتاق خواب خودش و خودمون و گفتم هرچی دلت می خواد بیار 4)این بازی قابلیت تکرا پذیری بالایی تو جاهای دیگه داره....
23 دی 1391

شیرین زبانیهای این روزها

همراهان مهربون این پست یه پست دنباله داره....این روزها هر حرف شیرینی که کیمیا بزنه تو این پست درج می شه. پس کماکان با ما باشید در این مطلب دنباله دار..... کیمیا:مامان می شه یه دونه ماشین گنده بخریم؟؟ من: کیمیا جون از ماشین پدر جون؟(یعنی بنز) کیمیا: نه مامانی از اونهایی که باید پاهامون را بلند کنیم تا بتونیم سوارش بشیم....منظورم ماشین پاشنه بلنده.... مهرداد:چی کیمیا؟؟؟؟ کیمیا:بابا لطفا" سیاهش را بخر من بیشتر دوست دارم. (پی نوشت: ما فعلا دوتا ماشین داریم که هیچ کدوم شاسی بلند(یا به قول کیمیا پاشنه بلند) نیستند. ولی به نظر می رسه مجبوریم یه فکری در این مورد بکنیم ) ************************************** کیم...
17 دی 1391

تشکر ویژه از خوانندگان خاموشمان

سلام مدتهاست متوجه شده ام خیلی از دوستان و آشناهامون خواننده خاموش و دایمی وبلاگ نازنین دخترم هستند...از اینکه این خونه قشنگ کوچیک ما میزبان میهمانانی بزرگوار است خیلی خوشحالم.... واسه همین احساس کردم به خاطر ادای حق میزبانی هم که شده باید از این یاران همیشگیم تشکر بکنم. اول از همه از مادربزرگهای مهربون کیمیا متشکرم که می دانم خواننده خاموش و همیشگی خلوت من و دخترم هستند...آنانکه قطعا اگر تجربیاتشان و راهنماییهایشان نبود من این راه بسیار سخت را می بایست به تنهایی می پیمودم. سارای عزیزم،خواهر نازنین و بی نظیرم ،18 سال از زندگیم را بدون وجود خواهری مهربون سپری کردم و الان 15 سال است که گرمای وجود نازنینت باعث شد فراموش کنم نداشتن خواهر ر...
9 دی 1391
1